دکترا و من

نمي دونم تا حالا شده بخوايد مقاله اي، گزارشي، متني، و ... رو چاپ کنيد، ديديد تا ميگيد هزار نفر قيم پيدا مي کنه که اسم منم بايد باشه يا تو رو خدا اسم منو بذار و من يه جا ديگه کمکت مي کنم و هزار وامصيبتاي ديگه. به هر حال يه جوري هست که به شما حس بانک بودن دست ميده که افراد مختلفي اونجا حساب دارن و شما هم بايد سود پس اندازهاي آنها را هم پرداخت کنيد يا دست کم قرعه کشي برگزار کنيد و از ميان اسامي مختلف برنده را تعيين کنيد.با اين حال، درک اين موضوع بسيار ساده تر از زماني است که استاد راهنماي شما از شما بخواهد که نامش را از مقاله بردارد! يعني براي چندمين دفعه است که دکترا و من...

نمی دونم شما در جریان مقاله نخست من بودید و یادتون هست که چی بود یا نه. چون خودم از بس مدت زیادی از اون قضیه و دردسرهایش گذشته که زیاد یادم نمیاد واقعا چه سختی ها و دردسرهایی رو پشت سر گذاشتم! آخرش هم استاد مربوطه پس از آن همه مکاتبه بیان کردند که اسمشان را در مقاله نزنیم. از یک طرف خوشحال شدم که تکلیفمان مشخص شد و از طرف دیگر آخرش هم نفهمیدم چی شد؟ شاید اگر از همان اول به صورت مرتب و منظم با استاد صحبت می کردم و کار را کم کم با بازخورد ایشان پیش می بردم، بهتر بود. به هر حال، هنوز اندر خم یک کوچۀ وارد شدن با جامعۀ علمی و پژوهشی هستیم و هنوز هم نمی دانم در ورای دکترا و من...

اگر دیدید... در منجلاب پروژه های مختلف در حال دست و پا زدنید تلفنتان برای کارهای مختلف به صدا در می آید و از برداشتن آن واهمه دارید ددلاین ها در حال تبدیل شدن به قبری برای حضور شما هستند خنده واقعی را فراموش کرده اید استاد راهنمای شما برای بیرون انداختنتان نذر کرده دیگران از حضور شما بیزارند و زیرابتان را می زنند رابطه تان با دیگران در حد کار و مقاله تنزل پیدا کرده و دیگران هم شما را به چشم پول و مقاله می بینند همراه و دوست همیشگی شما یک لپ تاپ است جسمتان بی روح و روحتان خسته شده محافظه کار تر شده اید و فقط می خواهید از شر رساله خلاص شوید بدانید که که سلطن دکترا و من...

اگر تا به حال همراه من بوده باشید متوجه میشید که اصلا در برنامه ریزی و زمان بندی سر سوزنی حرفه ای نیستم. البته در یکی دو سال گذشته بسیار از این جهت بهبود یافته ام، ولی هنوز جای کار دارم و اما استادم در این زمینه بسیار حساس است و به اعتقاد وی کار را باید به موقع تحویل داد، حتی کیفیت کار هم در رده دوم قرار می گیرد.این مقدمه چینی را کردم که بگویم مدت چهار سال دکترای من در حال سپری شدن هست!!! بله به همین زودی چهار سال گذشت و هنوز اندر خم یک مدرک مانده ایم. این را که می نویسم هنوز خودم هم باور نمی کنم این چهار سال گذشت، برای من همین دیروز بود که تازه نتایج دکترا آم دکترا و من...